سلام فرشته های بهاری من
سلام فرشته های بهاری من امروز مامانی ( آخ که چه لذتی داره شنیدن و گفتن این کلمه) 5 ماه تمومه که شما رو داره . نمی دونم شاید زودِ شایدم دیر، به هر حال از امروز شروع کردم براتون بنویسم. من و بابایی7/3/89 (روز تولد بابایی) عقد کردیم و 6/7/89 جشن عروسی رفتن به خونه خودمون بود . تو این مدت خیلی اتفاق های خوبی برامون افتاد. که بهترینش رفتن به خونه خدا 6 ماه بعد از زندگیمون بود. زندگی با تموم سختی هاش برای ما شیرین بود و منو بابایی از اینکه در کنار هم هستیم خیلی خوشحالیم و هر روز خدا رو شکر می کنیم. اما قصه زندگی ما با وجود شما قشنـــــــگ تـــــــــر شد. 16 شهریور 92 که مصادف بود با روز دختر من و بابایی فهمیدیم که خا...
نویسنده :
مامان شیوا
22:12